خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۴:۵۸   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    نَفَسَم گرفت ازين شب ، درِ اين حصار بشكن
    درِ اين حصارِ جادوييِ روزگار بشكن

    چو شقايق ، از دلِ سنگ ، برآر رايتِ خون
    به جنون ، صلابتِ صخره ي كوهسار بشكن

    تو كه ترجمانِ صبحي ، به ترنم و ترانه
    لبِ زخم ديده بگشا ، صفِ انتظار بشكن

    "سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي؟"
    تو خود آفتابِ خود باش و طلسمِ كار بشكن

    بِسُراي تا كه هستي ، كه سرودن است بودن
    به ترنمي دژِ وحشتِ اين ديار بشكن

    شبِ غارتِ تتاران ، همه سو فكنده سايه
    تو به آذرخشي اين سايه ي ديوسار بشكن

    ز برون كسي نيايد چو به ياريِ تو ، اينجا ،
    تو ز خويشتن برون آ ، سپهِ تتار بشكن

    محمدرضا_شفیعی_کدکنی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان