خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۸:۱۷   ۱۳۹۴/۱۱/۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    دیشب که بیاد رخ زیبای تو بودم
    در وصف رخت یک غزل ناب سرودم

    آماده شدم بهر نمازم که به ناگاه
    یاد تو رسید و تو شدی بود و نبودم

    هنگام اقامه لبت آمد به خیالم
    یک بوسه از آن کنج لب لعل ربودم

    هم رفت نماز از کف و هم مست نگشتم
    از هر دو طرف بوسه ضرر بود نه سودم

    بین دو نمازم غزلی فاصله افتاد
    با چشم و لبت بود همه گفت و شنودم

    در رکعت دوّم مثلاً سخت گرفتم
    از چشم تو گفتم عوض ذکر سجودم

    خون کرده دلم را غم چشمان سیاهت
    بنگر که ببینی چه سیاه و چه کبودم

    یک تیر ز مژگان بلند تو رها شد
    صاف آمد و بنشست در اعماق وجودم

    میترسم از آن روز که با غیر نشینی
    تقصیر خودم نیست که اینگونه حسودم...

    #فرهاد_شریفی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان