۲۲:۵۹ ۱۳۹۴/۱۱/۱۶
از کنارم رد شدی بیاعتنا نشناختی
چشم در چشمم شدی اما مرا نشناختی
در تمام خاله بازیهای عهد کودکی
همسرت بودم همیشه بیوفا نشناختی؟
لیله باز کوچهی مجنونصفتها فکرکن
جنب مسجد خانهی آجرنما نشناختی؟
دختر همسایه یاد جر زنیهایت بخیر
این منم تک تاز گرگم بر هوا نشناختی؟
اسم من آقاست اما سالها پیش این نبود
ماهبانو یادت آمد؟ مشتبا نشناختی؟
کیست این مرد نگهبانت که چشمش بر من است
آه آری تازه فهمیدم چرا نشناختی..!