خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۰:۴۳   ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ناگزیر از سفرم، بی‌سر و سامان، چون «باد»
    به «گرفتارِ رهایی» نَتَوان گفت آزاد

    کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت؟
    «بال» تنها غم غربت به پرستوها داد

    اینکه «مردم» نشناسد تو را غربت نیست
    غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد

    عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
    نه من از قهر تو غمگین، تو از مهرم شاد

    چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته‌ای
    اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد

    #فاضل_نظری
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان