خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    کاش میشد بی خبر یک حلقه بر در می زدی
    بر خیالات محالم رنگ باور می زدی

    زخمهای کهنه ام دارد مداوا میشود
    کاش بودی بر دلم یک زخم دیگر می زدی

    دلخوشم با خاطراتت هر چه خوب و هر چه بد
    بی گمان حتی همان روزی که خنجر می زدی

    بی تو این دنیا جهنم ، من اسیر دوزخم
    کاش میشد شعبه در صحرای محشر می زدی

    بی وفا از داغ هجرت گشته ام بیمار و زار
    کاش میشد این دم آخر به ما سر می زدی

    در هجوم غصه هایت قلب من صد پاره شد
    کاش قبل رفتنت در سینه سنگر می زدی

    ساحل دریای چشمم شد اسیر موج خون
    یاد ایامی که در چشمم تو لنگر می زدی.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان