خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۲۰:۳۸   ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    با چه برگی حکم دل کردی، که آسش دست ماست
    برگ های سر، پیاپی آمد و پیوست ماست

    شاه و بی بی هم رسید و بعد از آن سرباز نیز
    شهر دل با مردمانش، سرخوش و سرمست ماست

    بی گمان، ؛ کت؛ می شوی این دست، یعنی سه به هیچ
    حاکم ناشی! ندانستی که دل ، همدست ماست

    برگ ها را بر بزن ، از نو ورق را پخش کن
    باز هم تیر و کمان دل ، به زیر شست ماست

    تا شدی حاکم ، چرا بستی به زنجیرت دلم؟
    دل ، ندانستی یل زنجیر را بگسست ماست

    در قفس هرگز نمی ماند دل ، از یادت مبر
    او همان عصیان گر از سینه بیرون جست ماست

    یا حکومت را رها کن ، یا دلم را واگذار
    حکم رانی حق ما و کوچه ی بن بست ماست...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان