۱۷:۴۷ ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
عاقبت روزی تو را یار جوان میبوسمت
زیر طاق آبی این آسمان میبوسمت
وعدهی دیدار خود گر چه به محشر افکنی
روز محشر پیش چشم حاضران میبوسمت
گر مرا با بوسهای دوزخ بگردد جایگاه
بر شمار مردمان این جهان میبوسمت
قسمتم گر چه نگردد در جوانی بوسمت
گویمت سیمین بدن گاه خزان میبوسمت
پیر گردی و به سر مویت بگردد همچو برف
گر جزامی هم بگردی بی گمان میبوسمت
روزگاری آتش عشقم ببینیاش خموش
شیخ و قاضی گر ببینند ازدهان میبوسمت
سوی میخانه بگردی یا به مسجد ره بری
هر کجا بینم تورا شکردهان میبوسمت
من نخواهم داغ یک بوسه بماند بر دلم
جای بوسه گیریام هر چند جان، میبوسمت
من به هر راهی بگردد میکنم راضی تو را
از لبت، پیشانیات یا از زبان میبوسمت
بوسهات حال غنی را به کند، پا پس نکش!
بوسهام را از هوس هرگز مخوان میبوسمت..