۱۷:۱۱ ۱۳۹۴/۱۱/۲۰
زاهدا ، من مست و مدهوشم به پای من مپیچ
باده را مستانه می نوشم ، به پای من مپیچ
کوچه ی میخانه جای هوشیاران نیست نیست
جام بر کف کوزه بر دوشم ، به پای من مپیچ
گر نسازد بوی می دیوانه ام بار دگر
در طریق توبه می کوشم به پای من مپیچ
سوز عشقی می زند آتش به جانم هر نفس
بر سر آتش چو می جوشم به پای من مپیچ