خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۲:۴۴   ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    تلخ تلخم،گریه دارم،مهربان! طوری م نیست
    حال من خوب است مثل حالتان طوری م نیست

    باز مردم آب پاکی روی دستم ریختند
    ناگهان،حالم بد است و ناگهان،طوری م نیست

    در درونم زخم های کهنه لب وا کرده اند
    شعر! ای آتش میان استخوان،طوری م نیست

    آن تویی،ببر بیابانی که در چنگال تو
    این منم،زخمی غزال نیمه جان،طوری م نیست

    قارچ ها از نوک انگشتان من قد می کشند
    سمی ام در خویش اما باغبان،طوری م نیست

    درد دارد قطره قطره نوش جانم می کند
    قهوه ای هستم درون استکان،طوری م نیست

    دست می افشانم و هی پای می کوبم به خاک
    قرص تب بر،قرص هذیان،قرص نان، طوری م نیست

    من اوستا خوانده ام،تکفیرم ای زرتشت پیر
    کفر می ورزم به چشم این و آن،طوری م نیست

    شهر می گوید جنون شعر دارم ای جنون
    کاش می دادی به این مردم نشان،طوری م نیست

    سیدمحمدعلی رضازاده
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان