۲۲:۳۸ ۱۳۹۴/۱۱/۲۲
شیرین شدم امشب نشدی باز تو فرهاد
ای کوهکنم نقش مرا بردی از یاد
هر بار که باشوق سرودم غزلی ناب
افسوس نبودی و غزل از دهن افتاد
تا جامه ای از شعرکشیدم به بر تو
ابیات همه بوی تن فاصله میداد
من ساخته ام از تو زبان دگری را
هرواژه ترک خورده و هرقافیه ناشاد
آن باد که از دست تو انداخت زمینم
ای کاش شبی یاد مرا دست تو میداد.