خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۳۸   ۱۳۹۴/۱۱/۲۴
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    از تو دلگیرم و از دست خودم بیزارم
    امشب اندازه ی یک عمر شکایت دارم

    گرچه از جنس کویر است نگاهم اما
    مثل ابری که دلش تنگ شده می بارم

    آنچنانم که فقط حال مرا می فهمد
    ناله ی ناخوش ِ افسرده و زار ِ تارم

    حال ِ من حال ِ خوشی نیست ، دلم می لرزد
    وای بر حال ِ من و حال ِ دل ِ بیمارم

    ناگهان رفتی و دیوار به دیوارم ریخت
    باز بر شانه ی بی جانِ خودم آوارم

    بی تو این ثانیه ها می گذرد اما سخت
    بی تو شب های زیادی ست که من بیدارم

    کاش بودی و کمی حال مرا می دیدی
    کاش بودی که سر از دامن غم بردارم

    بارها خواسته ام سوی تو پرواز کنم
    آه .. هر بار می افتد گِرهی در کارم

    بعد تو همدم تنهایی من آینه است
    بعد تو یکسره هم صحبت ِ با دیوارم

    من خودم را به خیال تو سپردم اما
    باید انگار تو را هم به خدا بسپارم

    رفتن از شهر تو را دوست ندارم،دیریست
    دل من پیش تو گیر است ، ولی ناچارم

    می روم گوشه ای از دوری تو می میرم
    آخر قصه همین است که می پندارم
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان