۰۱:۳۰ ۱۳۹۴/۱۱/۲۶
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟خطا کرد کمندش
با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش
نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار؟
ترسم رسد از دیده ی بدخواه گزندش
شد آب، دل از حسرت و، از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش
در پرتو لبخند، رخش، وه، چه فریباست!
چون لاله که مهتاب بپیچید به پرندش
بانو #سیمین_بهبهانی