۱۷:۳۸ ۱۳۹۴/۱۱/۲۷
سنجاق قفلیها را دوست دارم
از همان کودکی دوستشان داشتم
نه اینکه حسِ نوستالژی باشند ها ! نه !
آنها بانیِ وصل اند اما خودشان بی وصل میمانند...
خم میشوند ؛
ولی خم به ابرو نمیآورند.
زنگ میزنند ؛
کج میشوند ولی خودشان زنگار به دلت نمیزنند ..
تیزند ؛یکرنگ ؛ ساده و بیآلایش، كارشان فقط وصل و پيوند است و چه خوب انجامش میدهند...
کاش هیچوقت سنجاقِ زندگیتان گم نشود،
همان سنجاقی که تو را به این زندگی وصلت میکند،
حسی که درونِ هر آدمی زنده است،
شاید حسی قشنگ باشد از یک دوست
یک همراه، يك عشق ...
که به تو یادآوری میکند امید و زندگی را،،،
شاید آدمهایی باشند که تو را همراهی کردهاند تا بدین جا برسی،
شاید حسی قدیمی و يا عشقی عميق که هروقت زنده میشود سرشار از شور و شوق میشوی..
آدمها همه سنجاقهایی دارند که به زندگی وصلشان میکند،
حالیشان میکند که به روحِ این زندگی چقدر وابستهاند و چقدر نيازمند به پيوند با دوستان و بسی بيشتر پيوند با خدا...