۱۵:۲۳ ۱۳۹۴/۱۲/۱
من لنگ دنیابودم و تو لنگ پایت
باهم شدیم همداستان این حکایت
ما ردپای یک نفرگشتیم این جا
ساحل زندبوسه به پاهامان به عادت
تقدیر شاید باخبر ازدرد ما بود
مرهم به زخم ما زد و حیف ازشکایت
من تکیه کردم برتو و تو تکیه برمن
آغوش من ازتوگرفته این طراوت
عاشق به تکرار جنون آمیز نامت
کام من ازگلبوسه ات دارد عنایت
نیلوفرانه سمت یکدیگر گشودیم
سبزینه ی پیچان عشقی با رفاقت
ما دو پرنده درقفس بودیم تک تک
باهم رها گشتیم، ردشد این اسارت
#مهنازمحمودی