خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۰۰:۴۵   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    یک شبی مجنون نمازش را شکست،
    بی وضو در کوچه "لیلا"نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود،
    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب درگاه او،
    پرزلیلا شد دل پر آه او

    گفت یارب از چه خوارم کرده ای،
    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را به دستم داده ای،
    و در این بازی شکستم داده ای

    نشتر عشقش به جانم میزنی
    دردم از لیلاست آنم میزنی

    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم، تو مجنونم مکن

    مرداین بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو، من نیستم

    گفت: ای دیوانه لیلایت منم،
    * در رگ پیدا و پنهانت منم*

    سال ها با جور لیلا ساختی،
    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم،
    صد قمار عشق یک جا باختم

    کردمت آواره ی صحرا نشد،
    گفتم عاقل میشوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت،
    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب اورا صدا کردی ولی،
    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر میزنی،
    در حریم خانه ام در میزنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود،
    درس عشقش بیقرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کند
    صد چو لیلاکشته در راهت کند
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان