خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۰۰:۴۷   ۱۳۹۴/۱۲/۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
    مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

    گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
    گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

    گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
    گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

    گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
    گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست

    گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
    گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

    گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
    گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

    گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
    گفت: پوسیده ست، جز نقشی ز پود و تار نیست

    گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
    گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

    گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
    گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

    گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
    گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

    پروین اعتصامی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان