۱۷:۲۵ ۱۳۹۴/۱۲/۲
تنگ است دلم ، تنگ تر آفاق جهانم
بگذار در آغوش تو یک قرن بمانم
آرام ترین ساحل دریاست لبانت
شوریده ترین تشنه ی دنیاست لبانم
احساس من از شرق و آرامشم از غرب
یک جنگ جهانی شده در کنج نهانم
گفتی که برو ، رفتم و توفیق نشد که
سر را به زیارتگه پایت برسانم
روزی اگر از دوری من خسته شدی تو
برخیز و بگیر از دل این خاک نشانم
ای مرگ ! بیا سمت من ای یار قدیمی !
وقت است که در بند تو خود را بکشانم
ای دار ! نگه دار مرا بعد وفاتم
بگذار در آغوش تو یک قرن بمانم.