۱۷:۵۹ ۱۳۹۴/۱۲/۲
کی قرار است بیایى و شکارم بشوى؟
رنگ باران بزنى،بوى بهارم بشوى؟
بنشینى و دمى باز رضایم بکنى
طاقت و عشق و همه صبر و قرارم بشوى؟
مست ِمستم کنى و باز شرابم بدهى
دل و دین باختهء ِاین دل زارم بشوى؟
موى خود شانه کنى،عشوه کنى،ناز کنى
قهر با این دل زارم کنى و باز نگارم بشوى؟
شور در عالم و آفاق بیندازى و شر
در همه کوى و همه شهر و دیارم بشوى؟
بدرخشى به سرایم،بشوى خورشیدم
روشنى بخش، بر این دیدهء تارم بشوى؟
هر چه دارم به فدایت! دل و دین باخته ام
کی قرار است بیایى و همه دار و ندارم بشوى