خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۰۲:۰۷   ۱۳۹۴/۱۲/۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    عاقبت بعد از هزاران زنگ و پیغام آمدی
    خانه ام را موزه کردند و سرانجام آمدی

    آمدی تشریف بردی بی سلام و بوسه ای
    مثل ماموران تشریفات اعدام آمدی

    احتمال سکته ام را پیش بینی کرده ای
    یا که از ناز تو بود آرام آرام آمدی

    ماه را دیدم لبش لرزید حرف اما نزد
    چارده شب بعد از آن شب که لب بام آمدی

    دل به دستت دادم و گفتی که سیرم، می روم
    روزی ات بوده بیا بنشین سرشام آمدی

    ریسمانها دور دست و پای من پیچیده بود
    آمدی اما برای دیدن دام آمدی

    در خودم پیچیده بودم ناگهان برخاستم
    با دوای قطعی درمان سرسام آمدی

    #آرش_شفاعی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان