۰۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۲/۳
در کنارم هستی و اظهار قربت می کنی
در کنارت هستم و احساس غربت می کنی
جمع این أضداد در ذهنم کمی لاینحل است
می کُشی ... در عین حالی که محبت می کنی
مانده ای با من بمانی یا که بی من سر کنی!!
بازهم دیوان حافظ ... باز نیّت می کنی
.
رفتی و حتی نگاهی هم به من ننداختی
با همین رفتن ، مرا درگیر وحشت می کنی
این طرف کابوس ، خواب هرشب من شد ... ولی
آن طرف بی هیچ فکری خواب راحت می کنی .
با زبان بی زبانی ... گفت رفتارت به من
میهمان خوش نشین ... کِی رفع زحمت می کنی .
برخلاف حال و روزت ... حالم اصلا ً خوب نیست
بسکه با این عاشق خسته لجاجت می کنی
یاد من کن تا نظر بر منحنی قامتِ...
سر در دانشسرای "علم وصنعت "می کنی .
نور باش و مثل چشمانت زلالم کن ... همین
خواهشی از تو ندارم ... جز حلالم کن . همین
#اسماعیل_شبرنگ