۰۰:۰۶ ۱۳۹۴/۱۲/۴
شب می رسد به نیمه و از راه! می رسی
در لابلایِ برکه ام ای ماه! می رسی
گویی زمان برای تو اصلاً دقیق نیست
ساعت که صفر می شود از راه می رسی
اوجِ قرار هر شبِ من با تو بوسه ایست
وقتی درست، ساعتِ دلخواه می رسی
من مصر را به نام تو کردم، بیا عزیز!
دارم خبر که از تهِ یک چاه می رسی
یک استخاره کرده ام و خوب آمده
سرگرم شاعری... وَ تو ناگاه می رسی
من کوهِ غصه هایِ شبِ دردِ عاکفم
آیا به دادِ این غم جانکاه می رسی؟! ....