۱۳:۵۵ ۱۳۹۴/۱۲/۴
رود بی حاصل ، تو را از چشمه دورت می کند
می برد ، دریاچه ای صعب العبورت می کند
گاه ، تاریکی مطلق ، برتر از هر نعمتی ست
گاه دل بستن به یک خورشید ، کورت می کند
یک رفیق لعنتی ، گاهی زمینت می زند
دست گرم ناشناسی ، پرغرورت می کند
خودپسندی ، نسبت معکوس دارد با شعور
خودپسندی هات ، دارد بی شعورت می کند !
بعد از این ، حتی نشانم را نمی بینی ، نترس !
این جدایی ها ، تو را کم کم صبورت می کند