۱۷:۲۷ ۱۳۹۴/۱۲/۶
آمدی جانم به قربانت صفا آورده ای
درد بی درمان قلبم را دوا آورده ای
دور از روی چوماهت خانه غم بود دل
غمگسارم گشتی و با خود شفا آورده ای
با خودم گفتم اگر آیی سخن ها گویمت
چون بگویم چون لبی پر مدعا آورده ای
روز و شبها را به امید لقایت بوده ام
وعده ها دادی مرا حالا وفا آورده ای
با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام
آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای