خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۳۱   ۱۳۹۴/۱۲/۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو
    جان همه خوش است در سایه لطف جان تو

    شاه همه جهان تویی اصل همه کسان تویی
    چونک تو هستی آن ما نیست غم از کسان تو

    ابر غم تو ای قمر آمد دوش بر جگر
    گفت مرا ز بام و در صد سقط از زبان تو

    جست دلم ز قال او رفت بر خیال او
    شاید ای نبات خو این همه در زمان تو

    جان مرا در این جهان آتش توست در دهان
    از هوس وصال تو وز طلب جهان تو

    نیست مرا ز جسم و جان در ره عشق تو نشان
    ز آنک نغول می‌روم در طلب نشان تو

    بنده بدید جوهرت لنگ شده‌ست بر درت
    مانده‌ام ای جواهری بر طرف دکان تو

    شاد شود دل و جگر چون بگشایی آن کمر
    بازگشا تو خوش قبا آن کمر از میان تو

    تا نظری به جان کنی جان مرا چو کان کنی
    در تبریز شمس دین نقد رسم به کان تو



    مولوی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان