۱۱:۰۷ ۱۳۹۴/۱۲/۸
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت..
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت..
سجاده گشودم که بخوانم غزلی را..
سمتی که تویی عقربه ی قبله نما رفت..
در بین غزل نام تورا داد زدم داد..
آن گونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت:
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم..
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!!