۲۳:۵۷ ۱۳۹۴/۱۲/۸
با قدسیان آسمان من هر شبی یاهو زنم
گر صوفی از لا دم زند من دم زالا هو زنم
بازِ هوایی نیستم تا تیهوی جانها برم
عنقای قاف قربتم کی بانگ بر تیهو زنم ؟
من کوکویی دیوانه ام صدشهرویران کرده ام
بر قصر قیصر قی کنم بر تاج خاقان قو زنم
قاضی چه باشدپیش من؟مفتی چه داندکیش من؟
چون پشت پای نیستی برحکم وبریرغو زنم
خاقان اردودار اگر از جان نگردد ایل من
صاحب قران عالمم بر ایل و بر اردو زنم
ای کاروان ای کاروان من دزد شبرو نیستم
من پهلوان کشورم من تیغ رویارو زنم..
.
مولانا