۱۸:۲۸ ۱۳۹۴/۱۲/۹
ماه در چشم تو ای یار چه نوری دارد
لاله در گونه ات انگار حضوری دارد
نیمه شب چشم بدوزم به دلت تا به سحر
عجبا کاین لب خاموش چه شوری دارد
روزنی رو به افق باز بگرداند رخت
بگمانم که مهی قصد عبوری دارد
تا کجا رفت خیالم ز پی بانگ رحیل
ساربانم ز پی اش قلب صبوری دارد
گر در این میکده گویند بنوشید ز جام
گو بگیرید ز جامی که سروری دارد
ماه من باز کجا رفت خسوف است دلا
بسته شد پلک چو این یار غروری دارد