۱۶:۴۲ ۱۳۹۴/۱۲/۱۰
نشسته است غریبانه با غبار تنش
کنار سنگِ عزیزی که بوی پیرهنش
هنوز همدم شبهای غربت شعر است
سکوت مطلق شبهای بی تو زیستنش
سکوت سهم سکوت و شکست سهم شکست
و پاره پاره ی اشعار من کنون کفنش
جفاست این که بگویم چقدر ویرانم
و نیست رغبت شعرم به واژه ی سخنش
در انتظار کلامی سکوت کرد و سکوت
سکوت خاکیِ اشعار گشته گور کنش
به بوسه می کشمش در بغل به شیوه خاک
کلنگ هق هق من خاطرات عطر تنش