خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۳:۵۸   ۱۳۹۴/۱۲/۱۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    در ياد منی حاجت باغ و چمنم نيست
    جايی که تو باشی خبر از خويشتنم نيست

    اشکم که به دنبال تو آواره‌ی شوقم
    يارای سفر با تو و رای وطنم نيست

    این‌لحظه چو باران فرو ريخته از برگ
    صدگونه سخن هست و مجال سخنم نيست

    بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع‌اند
    بيرون ز خودم راه در آن انجمنم نيست

    دل می‌تپدم باز در این لحظه‌ی ديدار
    ديدار، چه ديدار؟ که جان در بدنم نيست

    بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی‌ست
    من بسته‌ی دامم، ره بيرون شدنم نيست

    در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اينجا
    راهی به جز از سوختن و ساختنم نيست

    تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز
    روزی که نشانی ز من الا سخنم نيست ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان