۰۹:۴۵ ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
شده یکروز تو هم پشت کسی دق بشوی؟
موج دلتنگی ات آید و تو قایق بشوی؟
شده آیا تو هم از آیینه یی دل بکنی
با خود و چهره خود لحظهء صادق بشوی؟
شده یکروز تو هم بر صنمی دل بدهی
مثل کودک که بدست آوری اش طق بشوی؟
شده آیا که جنون با تو هم آغوش شود
کم کمک دور از این عالم منطق بشوی؟
دلت از هرکه و هرچیز بگیری بروی
بی توجه به تمامی حقایق بشوی
شده در هر نفس ثانیه ها بند شوی
زیر پاهای زمان چشم شقایق بشوی؟
شده احساس کنی در همه جا تنهایی
متفاوت تر از این خلق و خلایق بشوی؟
حال من، مثل همان لحظهء غمگینی است
او به بدرود بیاید و تو عاشق بشوی
می شود نقطهء پایان بدهی دوری را
آخرین تک تک آهنگ دقایق بشوی؟
می شود از وسط باغ گریبان تو باز
سبدی بوسه بخواهم، تو موافق بشوی؟
دوست دارم من از این چهره برون آیم و تو
مثل آن سادگی و صافی سابق بشوی
نجیب بارور