۱۴:۱۳ ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
دیگر از اوجِ فلک ماه نخواهد افتاد
به یقین عکس تو در چاه نخواهد افتاد
سپری می شود این عمر از این پس باشد
چشم من با تو به یک راه نخواهد افتاد
خم به ابرو که نیاورد تو را ُمردَن ِ من
فرصت ِ پر زدن ِ ((آه )) نخواهد افتاد
به یقین فال مرا عشق تو می پیچاند
اتفاق خوش ِ این ماه نخواهد افتاد
تو مگر قاف نشینی که همه می گویند ...؟!
گذر ِ کوه به یک کاه نخواهد افتاد
می روم شعر شوم له شده در کنج اتاق ....
اتفاقی که هرزگاه نخواهد افتاد
مهدی نژادهاشمی