۱۴:۲۵ ۱۳۹۴/۱۲/۱۱
من كه خود عاشق شدم عاشق تر از اينم مكن
در مدار عاشقى ناهيد و پروينم مكن
سجده ى سبز نمازم رو به هر ويرانه شد
اينچنين آشفتگى در دين و آئينم مكن
در ره عشق تو صد جام بلا نوشيده ام
جرعه جرعه زهر را در جام نوشينم مكن
باز مجنون تو شد ليلاى قلب عاشقم
گرچه فرهاد منى اينگونه شيرينم مكن
اى كه دستانم پر از حس نياز دست توست
اين همه سردى تو با دستان مسكينم مكن
زندگى بى تو برايم گور رويا مى شود
جان من جانان من محتاج ياسينم مكن