۱۵:۰۵ ۱۳۹۴/۱۲/۱۲
مریم-شدو ستاره ⋆⋆|2352 |2147 پست
سایه ات سنگین شده چون رفته ام ازیادتو
بیقرارت مانده ام، با آن همه بیداد تو
بی وفایی می کنی، گویا فراموشت شده
تا که شیرین میشدی من میشدم فرهاد تو
توی ایوان می نشستم، روبروی خانه ات
خانه ات آباد بود و، خانه ام آباد تو
حال و روزی داشتم، باکوچه هایت بیوفا
روزگارت شاد بود و، روزگارم شاد تو
بوسه بازی های زلفت، با تمنای نسیم
من تماشا می شدم، در حنجره فریادتو
هرزمان ازمشرق شعرم، نمایان میشدی
با چه شوقی میشدم، صید رخ صیاد تو
گرچه پیر افتاده ام، اما خرابت مانده ام
دیده بر در منتظر، چشم انتظار یاد تو