۰۰:۰۰ ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
چشم تو شد غزلی قافیه ها ریخت بهم
شد زمان عاشق تو ثانیه ها ریخت بهم
گذر ازکوچه قلبم که آنشب کردی
به صدای قدمت کوچه ی ما ریخت بهم
خواستم بوسه بگیرم زلبت گل خندید
به صدای نفست عرض و سما ریخت بهم
لحظه ای باد نوازش به آن زلفت داد
بیم آنست که قانون خدا ریخت بهم
تو چه بودی که با دیدن تو یوسف هم
افرین گفت به نقاش تو افتاد به چاه ریخت بهم
چقدر ناز به آن چشم خمارت زیباست
یک نظر هرکه به تو کرد نگاه ریخت بهم
شعر این سنگ صبور بی تو چه معنا بدهد
چشم تو شد غزلی قافیه ها ریخت بهم