خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۴/۱۲/۱۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    یک نفس بی یار نتوانم نشست
    بی رخ دلدار نتوانم نشست
    از سر می می نخواهم خاستن
    یک زمان هشیار نتوانم نشست
    نور چشمم اوست من بی نور چشم
    روی با دیوار نتوانم نشست
    دیده را خواهم به نورش بر فروخت
    یک نفس بی یار نتوانم نشست
    من که از اطوار بیرون جسته ام
    با چنین اطوار نتوانم نشست
    من که دایم بلبل جان بوده ام
    بی گل و گلزار نتوانم نشست
    کار من پیوسته چون بی کار تست
    بیش ازین بی کار نتوانم نشست
    هر نفس خواهی تجلای دگر
    زان که بی انوار نتوانم نشست
    زان که یک دم در جهان جسم و جان
    بی غم آن یار نتوانم نشست
    شمس را هر لحظه می گوید بلند
    بی اولی الا بصار نتوانم نشست
    من هوای یار دارم بیش ازین
    در غم اغیار نتوانم نشست



    مولانا
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان