۰۰:۴۸ ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
یک بار تو را دیدم و مجنون شدم ای یار..
زاین عشق ب میخانه ام افتاد سر و کار...
دل در طلب ماه رخی رفته خدایا...
آن چهره معصوم چنین کرده مرا زار..
با کوه بجز ناله ندارم سخنی لیک...
فرهاد شوم تیشه زنم از غم دلدار...
پیمانه ما خالی از عشق است ندانی?
از جام دو چشم تو شدم مست من اینبار...
یک روز ب وصل تو رسم ای گل..
هر چند گلستان نبود معرکه خار...
یک بوسه از آن گونه ب درویش عطا کن..
تا مست کنی هر دو جهان عاقبت کار...