خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۳:۳۲   ۱۳۹۵/۱/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    گفتم فدای چشمت قدری رطب نداری
    گفتا مگر نگاهی بر روی لب نداری
    گفتم که تشنه ام کن با یک پیاله بوسه
    گفتا که احتمالا شرم و ادب نداری
    گفتم که کام دل را پیوسته از تو گیرم
    گفتا تو مثل اینکه اصل و نسب نداری
    گفتم نبرده ای بو.از مهر و مهربانی
    گفتا مگر تو گاهی قهر و غضب نداری؟
    گفتم به یک نگاهی از ما تو دل ربودی
    گفتا اگر چه دل را در تاب و تب نداری
    گفتم که وعده ای کن امشب تو را ببینم
    گفتا مگر خبر ها از گشت شب نداری
    گفتم عسل بفر ما کی می دهی طلب را
    گفتا همین که گفتم از من طلب نداری
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان