۱۳:۳۶ ۱۳۹۵/۱/۲۳
پا به پایِ هوسِ دوست ، پریشانم و مست
وای اگر دل نَکَنی ، از دلِ بیگانه پرست
عهدِ من بود ، پریشانِ نگاهت نشوم
به فدایِ سرت ای دوست ، دلم توبه شکست
بنشین یک نفسی مست ، که در این دنیا
می شود زندگی و مرگ ، فقط دست به دست
جانِ من ، خاطرِ من ، عطرِ تن و پیرهنم
تا به کِی ، نیمه شب از فکرِ تو بیدار نشست
من به چشمانِ تو ، بد مست ترین رویِ زمین
تو ولی این همه با نرگسِ مستت ، خوش مست
تو در اقبالِ من و تشنه به آغوشِ رقیب
این چه رسمی است که تابوده ، همین بوده و هست...!