خانه
330K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۴/۱۰/۱۶
    avatar
    کاربر فعال|608 |373 پست
    اما من دیدم داره میوفته حول شدم اومدم بگیرمش که بدتر خوردم بهش اون از اونطرف افتاد و من از اینطرف یدفعه با حرص پاشد گفت خیلی چلمنگی ..که قیافه من که دید زد زیر خنده نشسته بود رو پا و هی می خندید من که دردم گرفته بود با عصبانیت گفتم به چی می خندی خنده داره؟ اصلا تقصیر منه که می خواستم بهت کمک کنم ! وسط خنده بریده بریده گفت می خواستی اما نکردی مات نگاهش کردم خلاصه تا شب که با هم بودیم با کوچکترین اتفاق بی مزه میزد زیر خنده تا جایی که اشک تو چشماش جمع میشد ...بابا این دیگه کی بود به ترک دیوارم می خندید .....
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان