خانه
330K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۱:۲۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    اتومبیل پلیس در جاده خارج از شهر با سرعت در حال حرکت بود. درون ماشین، پلیس لاغراندامی حدودا 38 یا 40 ساله با کت و شلوار طوسی، مضطرب و عصبی مشغول رانندگی بود. پس از طی مسافتی نسبتا زیاد از دور روستایی مدرن و سرسبز با درختانی سر به فلک کشیده هویدا شد. مرد با سرعت بی سیم را برداشت و سعی کرد موقعیت خود را گزارش دهد. بی فایده بود، برد امواج بی سیم تا مرکز نمی رسید. خیلی وقت بود که موبایلش هم به علت تمام شدن شارژ باطری خاموش شده بود.
    زیر لب فحشی داد و غرلند کنان گفت: محاله برگردم، "سامی" پیدات می کنم. و از تصور "سام" که شاید دیگر زنده نباشد صورتش را در هم کشید...

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۲۳
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان