خانه
330K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۴:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    یکی از اون پیرمدها که هیکل درشت تری داشت و موها و ریش بلندی داشت با نگاه سنگینش به مت باعث شد که بقیه هم دست از بازی بکشن.
    پیرمرد قوی هیکل با چند قدمطوری به پیشخوان بار نزدیک شد تا بدون اینکه جهت نگاهش رو تغییر بده، نگاهش از روی مت به سمت مرد پشت پیشخوان رفت و گفت : یه لیوان دیگه برای این مهمون ناخونده مون بریز به حساب من. کی میدونه شاید توی درد سر افتاده باشیم پس چه بهتر که قبلش کمی خوشبگذرونیم مگه نه رفقا؟!
    بعد از تایید رفقا و با صداهای خشنشون با دست به کمر مت زد و با چشم میز بیلیارد رو نشونش داد ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان