خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۴:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10428 |5772 پست
    الکس با یه صدای ناله در حالی که به پشت افتاده بود سعی کرد که بلند بشه! بازوی راستش خونریزی می کرد، مت و جیمی هم در حالت بهت بی حرکت بودن، مت به سمت اسلحه الکس رفت و با پا اونو هل داد زیر یه میز کار
    به الکس گفت به کجا تیراندازی کردی؟ الکس: توقع داشتی به سمت پدرم تیراندازی کنم؟ آآآآآآآی دستم رو با تیر ناکار کردی....
    مت بذار به نگاهی بندازم و رفت و سعی کرد الکس رو به حالت نشسته در بیاره و بازوشو بررسی کرد، خراش سطحی نبود ولی به استخوان نخورده بود، الکس تو به پانسمان احتیاج داری ولی اول بگو معنی اینکار چیه؟
    الکس ناله ای کرد و گفت سامی تو مشکل بزرگتری افتاده، کار خلافکارای خرده پای این منطقه نیست، حتی کار مکزیکی ها هم نیست، آقای فدرال ایندفعه احساساتی شدی!
    من خیلی وقته که سامی رو می شناسم، این اواخر درگیر پرونده های عجیبی شده بود، بهتره که با آدام همون رفیقش که قبلا خاورمیانه بود یه مشورتی بکنی، می شناسیش که الان توی آژانس امنیت ملی برو بیایی داره
    تو یه چیزایی می دونی الکس...
    نه نمی دونم مثلا دزدی تکنولوژیکی چین!
    آها.... راه درمانگاه رو بلدی؟ از کمکت ممنونم.
    مت! منو همینجوری ول می کنی! مت! آآآآآی دستم احمق!
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان