خانه
327K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۲:۲۳   ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    کامران چشماش از ترس گشاد کرد و گفت : آزمایشگاه؟! اینجا؟! یعنی چی غیر قانونی؟ چیو دارن آزمایش میکنن؟! جواب بده بهت چیزی تزریق کردن؟
    کتی گفت : آره یه چیزی بهم تزریق کردن و گفتن که تا سه روز باید روم آزمایش کنن و تاکید کردن که اگه تو و مردم رو دوست دارم ازین کلبه بیرون نیام چون واگیر شدیدی داره البته واگیرش از طریق خون امکان پذیره. به هر حال ما باید جلوی این سیستم رو بگیریم، من دیگه چاره ای ندارم اما نباید بذاریم این ویروس پخش بشه ...
    کامران که انگار هیچ زوری توی ماهیچه هاش حتی برای راه رفتن نبود اومد و محکم کتی رو بغل کرد و بی هیچ حرفی مسمم به سمت ته زیرزمین حرکت کرد ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان