۲۳:۵۳ ۱۳۹۴/۱۰/۲۸
کامران زنو به اون طرف پرت کرد و بلند شد هنوز چند قدم دور نشده بود که 2 نفر بهش حمله کردن یکیشو زد و از دستش فرار کرد.
یکی دیگه زن بود هنوز میخواست سرنگو به بازوی کامران بزنه که نگاه به صورتش کرد گفت : کتی چیکار میکنی منم؟اما خبری از کتی مهربون و دلسوز نبود
کامران به اجبار سیلی محکمی بهش زد.کتی که انگار از شدت سیلی به خودش اومده بود گفت معذرت میخوام چاره ای نداشتم.کامران گفت دستمو و محکم بگیر تا از کلبه حارج بشیم کتی که انگار خودش منتظر همچین جمله ای بود سریع دستشو گرفت هنوز به در خروجی کلبه نرسیده بودن که کتی به کامران حمله ور شد ...