خانه
327K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۲۳:۵۳   ۱۳۹۴/۱۰/۲۸
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    کامران زنو به اون طرف پرت کرد و بلند شد هنوز چند قدم دور نشده بود که 2 نفر بهش حمله کردن یکیشو زد و از دستش فرار کرد.
    یکی دیگه زن بود هنوز میخواست سرنگو به بازوی کامران بزنه که نگاه به صورتش کرد گفت : کتی چیکار میکنی منم؟اما خبری از کتی مهربون و دلسوز نبود
    کامران به اجبار سیلی محکمی بهش زد.کتی که انگار از شدت سیلی به خودش اومده بود گفت معذرت میخوام چاره ای نداشتم.کامران گفت دستمو و محکم بگیر تا از کلبه حارج بشیم کتی که انگار خودش منتظر همچین جمله ای بود سریع دستشو گرفت هنوز به در خروجی کلبه نرسیده بودن که کتی به کامران حمله ور شد ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان