۲۰:۴۳ ۱۳۹۴/۱۰/۲۹
کتی کم کم چشمهاش رو بازکرد و بی رمق به کامران و کیمیا نگاهی انداخت. تلاش می کرد چیزی بگه که کیمیا دستش رو گرفت و گفت به خودت فشار نیار بهتره یه کم استراحت کنی، کتی دوباره چشمهاش رو بست وبه خواب عمیقی فرو رفت.
کامران از فرمانده عملیات پلیسی اجازه گرفت که همراه کتی به بیمارستان بره و تعهد داد از تا قبل از دادگاه از شهر خارج نشه. کتی رو پنج روز توی بیمارستان نگه داشتن، هر روز اتاقش وقت ملاقات پر می شد از فامیل، دوستان و آشنایان و کتی از تعریف کردن داستان بارها و بارها دیگه داشت خسته می شد. در این مدت کامران هم تمام تکه فیلمهایی که با دوربین حرفه ایش گرفته بود همینطور فیلمهای دوربین موبایل خودش و کیمیا رو مونتاژ می کرد. روزی که کتی از بیمارستان مرخص شد کار مونتاژ فیلم هم به پایان رسید....