خانه
328K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۰:۱۷   ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10428 |5772 پست
    گروه جک:
    چندین روز از جدا شدن 2 گروه گذشته بود و هنوز هیچ خبری نبود، جک افراد گروه رو جمع کرد و گفت، بچه ها من تقریبا مطمئن شدم که ما نه تنها در نزدیکی تمدن قزازنداریم بلکه حتی در مسر خطوط هوانوردی هم سقوط نکردیم و احتمالا همه به این نتیجه رسیدن که ما در اقیانوس سقوط کردیم و کسی از ما زنده نمونده! به این دلیل که در این روزها رو شب های گذشته من به دقت آسمان و دریا رو زیر نظر داشتم، به صورت معمول باید عملیات نجات برای ما در جریان می بود که شامل تردد کشتی های نجات و نظامی و همینطور پرواز هواپیماهای گشت دریایی و هلی کوپتر های نجات می شد، در شب ما در حدود 80 مایل دریایی دید افقی روی دریا داریم و دیشب که مهتاب نبود من تمام شب رو از بالای صخره ی بالایی دریا رو نگاه کردم، از روی اون صخره من به حدود 200 درجه از چشم انداز مسلط بودم ولی هیچ نوری نبود، حتی هیچ پرواز تجاریی از ارتفاع بالایی هم نبود... هیچ! از روی شدت درخشش ستاره ها در شب های گذشته حدس زده بودم که ما در نزدیکی هیچ منبع نوری مثل یک شهر قرار نداریم و بعد از این بررسی حدسم به یقین نزدیکتر شده.
    ما در این جزیره استوایی خوشبختانه فصل سرما نداریم ولی فصل بارندگی شدید داریم که احتمالا از حدود 10-15 روز آینده شروع می شه، ما باید فورا یک سرپناه که در بارندگی های شدید خشک بمونه آماده کنیم، وضعیت رو برای دور موندن از سیلی که از سخره ها جاری می شه بسنجیم و همینطور یک ذخیره غذایی آماده کنیم و یکمی از زغال روشن رو همیشه زیر پوشش خاکستر برای درست کردن آتیش بعدی حفظ کنیم...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان