گروه جک پنج روز بعد
در پنج روز گذشته افراد تیم جک موفق شده بودند یک اجاق در گوشه غار درست کنند، لوازم مورد نیاز مثل چندین کوزه برای نگهداری آب و ظروف و لوازم دیگر را با گل درست کرده و روی اجاق پخته بودند. با شاخه های نازک درختان قالب درست کرده و خشت های ساخته شده را پخته بودند و تمام غار که نسبتا بزرگ بود را لوله کشی کرده بودند و همینطور برای خروج دود، دود کش ساخته بودند. انتهای غار بسته بود، همیشه شبها دو مشعل که با سمغ درختان می سوختند بیرون غار روشن بود. این گروه توانسته بودند با هدایت جک آسایش نسبتا قابل قبولی برای خود فراهم کنند. جک با ساییدن تکه سنگهای نوک تیز برای خود و دیگر اعضای گروه چاقو و نیزه درست کرده بود. دیگر اعضا گروه با استفاده از این چاقوها چوبها را ترشیده و برای غار در درست کرده بودند. بعد از گذراندن 5 روز سخت بالاخره کار را کنار گذاشته و همه در زیر نور ملایم آفتاب بیرون از غار لمیده بودند.....
گروه فرداد همان لحظات
پس از پایان این مراسم آیینی پیرزنی فرتوتی با کمک چند جوان وارد کلبه شد. کرنش بلند بالایی در برابر آلبی کرد و در گوشه ای چمباتمه زد، سپس رو به آلبرت نمود و با لهجه بومی خود به انگلیسی گفت: به من گفتن که شما به دهکده ما اومدید. من...
آلبرت وسط حرف پیرزن پرید و با تعجب گفت: تو زبون ما رو بلدی؟!!
پیرزن گفت: وقتی 7-8 ساله بودم مسافرای نجات پیدا کرده از یه کشتی غرق شده به اینجا اومدن، اونا....
آلبرت دوباره نگذاشت حرف پیرزن تمام شود و گفت: اونا کجان؟ از اینجا رفتن؟ نجات پیدا کردن؟
پیرزن گفت: قضیه مال 80 سال پیشه، 3 نفر بودن یه زن و دو تا مرد. وقتی اومدن اینجا حدودا 30-40 ساله بودن، اینجا پیر شدن و همینجا هم مردن...