خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۷:۳۷   ۱۳۹۴/۱۱/۱۳
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26995 |15954 پست
    گروه فرداد هشت روز پس از آزادی :

    آلبی فرمان داده بود که در پایان هر روز فرداد و نازنین و فابیو برای تعظیم و پرستش به سراغ او بیایند و در صورتی که رضایت او را در انجام فرایض جلب میکردند طعام و جای خوبی برای خواب بدست می آوردند! از قضا این قدیس خیلی هم سخت گیر نبود و اغلب آنها موفق به داشتن شرایطی نزدیک به برابر با دیگران میشدند.
    نازنین و فرداد با اینکه اصلا شکایتی نداشتند اما کمی در انجام این کارها موذب بودند اما فابیو که بسیار روحیه شوخ در جدیت جالبی داشت با کارهایش شرایط رو برای فرداد و نازنین هم راحت تر میکرد. او به زبان ایتالیایی و با تکان دادن دستها و بدنش چنان از قداست و توانمندی این قدیس تعریف و تمجید میکرد که فرداد و نازنین به سختی میتوانستند جلوی خنده خود رو بگیرند و با اشاره ازش درخواست میکردند که کاری نکند فردا گوشت فرداد را به آلبی تعارف کنند.
    درست وقتی که این مراسم در روز هشتم به پایان رسید و از کاخ آلبی خارج میشدند و نمیدانستند باید ازین وضع راضی باشند یا ناراحت باران شدیدی با رعد و برق های وحشتناک شکل گرفت و وقتی به محل اقامتشون رسیدند پر از آب شده بود و دو نفر زیر این سیل با آرامش آنجا ایستاده بودند و انگار انتظارشان رو میکشیدند.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان