۱۱:۴۰ ۱۳۹۴/۱۱/۲۰
این بار فکر نکرد که بازم گند زده! فشار شدیدی که به تنهایی به دوش میکشید قدرت تصمیم گیریش در مورد مسائل پیش پا افتاده رو صد برابر کرده بود.
با آرامش ماهیتابه رو توی کیسه زباله خالی کرد و اینبار با حضور ذهن دوباره شروع کرد. غذا داشت آماده میشد که زنگ در به صدا در اومد. اصلا حوصله غریبه ها رو نداشت اما چند ثانیه بعد از صدای زنگ کلید توی قفل چرخید و در باز شد.
اشکان بود اما چرا اول زنگ زده بود؟
اشکان با لبخند و مهربونی بهش نگاه کرد و حالش رو پرسید. فضا کمی سنگین بود و جمله ها فکر شده ...