خانه
329K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۰۲:۰۷   ۱۳۹۴/۱۱/۲۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    حالا دیگه با حمایت اشکان و ب خاطر مادرش قدرت بیشتری برای مقابله با بیمارریش داشت.
    دیگه تمام فکرش اروم کردن خودش بود تا شروع درمان چیزی نمونده بود پریسا محکم و مقاوم مشده بود حتی گاهی فراموش می کرد که چه بیماری ای تو وجودش هست فقط گاهی محبت های بی اندازه ی اشکان بود که نا خاسته باعث میشد یادش بیفته یه غم بزرگ داره.
    چیزی ب درمان نمونده بود و دکتر یک سری ازمایش جدید برای پریسا نوشته بود و امروز میخاست جواب ازمایشش رو بگیره و پریسا نمیدونست که بین ازمایشهایی که دکتر براش نوشته یکی از اونها ازمایش بارداریه ....
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان